English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7124 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acheiria U بیدست
muffish U بیدست و پا
shiftless U بیدست وپا
gawkiness U بیدست و پائی
lubberly U بیدست وپا
hawbuck U روستایی بیدست وپا
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
plantar U کف پایی
planter U کف پایی
criss-crossing U پایی
criss-crosses U پایی
criss-cross U پایی
planters U کف پایی
criss-crossed U پایی
pantof U کفش دم پایی
velocipede U دوچرخه پایی
pumiceous U سنگ پایی
shoepac U کفش دم پایی
footrest U زیر پایی
footy U پادار پایی
shoepack U کفش دم پایی
foot brake U ترمز پایی
polypody U هزار پایی
pedicab U سه چرخه پایی
territoriality U بوم پایی
papoosh U کفش سر پایی
panton U کفش دم پایی
pantof U کفش سر پایی
foothold U زیر پایی
bicycles U دوچرخه پایی
pedaled U پدال پایی
pedaling U پدال پایی
pedalled U پدال پایی
pedalling U پدال پایی
pedals U پدال پایی
push bike U دوچرخه پایی
bicycle U دوچرخه پایی
pedal U پدال پایی
foot control کنترل پایی
foot starter U استارتر پایی
foot pedal U پدال پایی
foot operated starting switch استارتر پایی
footholds U زیر پایی
espadrille U کفش دم پایی
elephantiasis U پیل پایی
push bikes U دوچرخه پایی
pumicestone slag U سرباره سنگ پایی
ambulatory psychotherapy U روان درمانی سر پایی
an odd slipper U یک لنگه کفش سر پایی
coefficient of rigidity U ضریب سخت پایی
defendance need U نیاز خویشتن پایی
lubberliness U بی دست و پایی ناازمودگی
kick starter U راه انداز پایی
foot starter U راه انداز پایی
modulus of rigidity U ضریب سخت پایی
treadle press U ماشین چاپ پایی
tarsal U مچ پایی استخوان قوزک پا
subbass U کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
takeoff leg U پایی که فشار برروی ان است
melodion U یکجور ارگ دستی یا پایی
lubberly U از روی کودنی یابیدست و پایی
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to muff a catch U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
foot operated starting switch U کلید راه انداز پایی
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
melodeon U ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
pivot foot U پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
leads U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
ill- U ناشی
ill U ناشی
Due to U ناشی از
on account of somebody [something] U ناشی از
resulted U ناشی
descended U ناشی
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
due U ناشی از
ills U ناشی
result U ناشی
emergent U ناشی
amateurish U ناشی
mala filde U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
muff U ناشی
muffed U ناشی
muffing U ناشی
muffs U ناشی
maladroit U ناشی
therefrom U ناشی از ان
dilettantes U ناشی
resultant U ناشی
even tual U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettante U ناشی
guttural U ناشی از گلو
novice U ادم ناشی
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
toxic U ناشی از زهراگینی
awkward U بی لطافت ناشی
novices U ادم ناشی
gaucherie U ناشی گری
unskil U ناشی بی مهارت
gremie U بی تجربه و ناشی
unperfect U ناشی نابلد
hypostatic U ناشی از ته نشینی
irritative U ناشی از تحریک
tisy U ناشی از مستی
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
variorum U ناشی ازچندمنبع
awkward age U سن خامکار [ناشی]
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
jackleg U ناشی نادرست
due to an accident U ناشی از یک حادثه
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
rhapsodical U ناشی از احساسات
sequent U منتج ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
internal U ناشی ازدرون
issues U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
issue U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
emanated U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
flows U ناشی شدن فلو
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
internal U باطنی ناشی ازدرون
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
proceed U ناشی شدن از عایدات
wind wave U موج ناشی از باد
ebb current U جریان ناشی از افت اب
flowed U ناشی شدن فلو
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
wind wave U خیز اب ناشی از باد
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
flow U ناشی شدن فلو
impiteous U ناشی از سخت دلی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
well-meaning U ناشی از قصد خوب
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
shear crack U ترک ناشی از برش
well meaning U ناشی از قصد خوب
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
result U ناشی شدن نتیجه
arising U رخ دادن ناشی شدن
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
comes U رخ دادن ناشی شدن
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
come U رخ دادن ناشی شدن
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
rube U ادم دهاتی ناشی
resulted U ناشی شدن نتیجه
royalistic U ناشی از شاه پرستی
short sighted U ناشی از کوته نظری
renunciatory U ناشی از انکار نفس
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
ravening U حریص ناشی از حرص
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
renunciative U ناشی از انکار نفس
resulting U ناشی شدن نتیجه
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
Recent search history Forum search
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی با افزایش حجم ناشی از پرتو تابیده‌شده به سلول‌های سرطانی جاذب نانوذرات طلا
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
0halo current
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com